طنین سرد خزان
طنین سرد خزان ساز تک ترانه ی تو
که بغض و گریه و تشویش تک بهانه ی تو
خروش عشق گرفته همه کرانه من
چرا گرفته تب درد هر کرانه ی تو ؟
حدیث جود و جفا ماند بر زمانه ما
گذشت عمر و نشان داد این زمانه ی تو
غروب درد من و آفتاب دفتر من
دوباره ماند همه آرزو به لانه ی تو
ببین چه تازه و تر گشته شعر و تاب و تبم
دگر نمانده اثر از غم شبانه ی تو
هجوم واژه ی شب رفته از سروده من
هنوز مانده از اندوه جاودانه ی تو
نشسته آتش یک کینه بر خرابه شب
نمانده ذره ای از آخرین نشانه ی تو
اثر نمانده از آن زخم خنجر تو ولی
عیان شده ردی از خون کنار خانه تو
سال 1383 دفتر خرابه شب . شعر از محمد حسین داودی
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: glarishaگلاریشا
[ یک شنبه 2 آذر 1399 ] [ ] [ محمد حسین داودی ]
[ ]